کتاب مقدس دربارة ازدواج چه می گوید؟



سوال: کتاب مقدس دربارة ازدواج چه می گوید؟

جواب:
آفرینش ازدواج در کتاب پیدایش 2: 23-24 نوشته شده است: "مرد گفت، همانا اینست استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم، از این سبب "نساء" نامیده می شود زیرا که از انسان گرفته شد. از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود." خدا مرد را خلق کرد و بعد زن را برای تکمیل او آفرید. ازدواج "اصلاح مشکل" است که خداوند آنرا انتخاب کرد، بعلت این حقیقت که "و خداوند خدا گفت خوب نیست که آدم تنها باشد" (پیدایش 2: 18).

کلمة "کمک کننده" در پیدایش 2: 20 برای توصیف حوا بکار رفته است که معنی آن احاطه کردن، محافظت کردن، و کمک کردن است. حوا آفریده شد تا کنار آدم بعنوان نیمة دیگرش، کمک و همکار او باشد. یک مرد و زن وقتی ازدواج می کنند، "یک تن" می شوند. این یکی شدن بیش از همه از نظر جسمانی و در نزدیکی جنسی تظاهر می کند. عهد جدید دربارة این یکی شدن یک اخطار جدید اضافه می کند. "بعد از آن دو نیستند بلکه یکتن هستند پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد" (متی 19: 6).

پولس رسول چندین رساله نوشته است که به ازدواج اشاره می کند و اینکه ایمانداران در رابطة ازدواجشان چطور باید عمل نمایند. یکی از این قسمتها در کتاب اول قرنتیان باب 7، و دیگری در افسسیان 5: 22-23 است. وقتی این دو قسمت را با هم مطالعه کنیم، اصول کتاب مقدسی به ما می دهند که چهار چوب یک رابطة زناشویی خدا پسندانه را نشکیل می دهد.

قسمت افسسیان بخصوص عمیقا به یک ازدواج موفق کتاب مقدسی اشاره می کند. "ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید چنانکه خداوند را. زیرا که شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا و او را نجات دهندة بدن است" (افسسیان 5: 22-23). "ای شوهران زنان خود را محبت نمایید چنانکه مسیح نیز کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد" (افسسیان 5: 25). "بهمین طور باید مردان زنان خویشرا مثل بدن خود محبت نمایند زیرا هر که زوجة خود را محبت نماید خویشتنرا محبت می نماید. زیرا هیچکس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است، بلکه آنرا تربیت و نوازش می کند چنانکه خداوند نیز کلیسا را" (افسسیان 5: 28-29). "از اینجاست که مرد پدر و مادر را رها کرده با زوجة خویش خواهد پیوست و آندو یکتن خواهند بود" (افسسیان 5: 31).

وقتی یک زن و شوهر ایماندار اصول خدا را رعایت می کنند، نتیجة آن یک ازدواج کتاب مقدسی است. یک ازدواج که بر اساس کتاب مقدس است در تعادلی می باشد که مسیح سر مرد وزن است. اصل کتاب مقدسی ازدواج در یکی بودن زن و شوهر است که تصویریست از یکی بودن مسیح و کلیسا.

کتاب مقدس دربارة ازدواج چه می گوید؟

کتاب مقدس درباره ازدواج بین نژادی چه میگوید؟



سوال: کتاب مقدس درباره ازدواج بین نژادی چه میگوید؟

جواب:
شریعت عهد عتیق به قوم اسرائیل حکم میکند که درگیر ازدواجهای بین نژادی نشوند (تثنیه 7: 3-4). دلیل چنین حکمی این است که اگر قوم اسرائیل با بت پرستان، خدانشناسان و غیر یهودیان ازدواج میکردند، از پیروی خداوند منحرف میشدند. حکم مشابهی در عهد جدید نیز آمده است، اما در سطحی بسیار متفاوت: "زیر یوغ ناموافق با بی ایمانان مشوید زیرا عدالت را با گناه چه رفاقت و نور را با ظلمت چه شراکت است؟" (دوم قرنتیان 6: 14) همانطور که به قوم اسرائیل (ایمانداران به خدای حقیقی) حکم شده بود که با بی ایمانان ازدواج نکنند به مسیحیان (ایمانداران به خدای حقیقی) نیزامر شده است که با بی ایمانان وصلت نکنند. اما در پاسخ صریح به این پرسش ، کتاب مقدس اظهار نمیکند که ازدواج بین نژادی اشتباه است.

هر شخصی باید بر حسب شخصیتش قضاوت شود، نه بر اساس رنگ پوستش. همۀ ما باید دقت کنیم که مبادا نسبت به بعضیها تبعیض قائل شویم، یا نسبت به دیگران تعصب داشته باشیم ( یعقوب 2: 1- 10 مخصوصاً به آیات 1 و 9 توجه کنید). ملاک مَرد و زن مسیحی برای انتخاب همسر، این است که فرد مورد علاقۀ آنها مسیحی باشد (دوم قرنتیان 6: 14)؛ کسی که با ایمان به عیسی مسیح، تولد تازه یافته است (یوحنا 3: 3-5). مِلاک کتاب مقدس برای انتخاب همسر، ایمان به مسیح است، نه رنگ پوست. در رابطه با ازدواج بین نژادی ، درست و غلط بودن آن مطرح نیست بلکه اولویت دعا ، حکمت و بصیرت حائزاهمیت است.

تنها مورد قابل توجه در ازدواجهای بین نژادی مشکلاتی است که زوجهای دو نژاد در پذیرفته شدن از طرف دیگر دارند. بسیاری از ازدواجهای بین نژادی با تبعیض وتمسخردیگران و حتی بعضی وقتها خانوادۀ خودشان روبهرو میشوند. بعضی از زوجها زمانی دچار مشکل میشوند که رنگ پوست بچههایشان از والدین و خواهر و برادرانشان متفاوت میشود. لازم است که یک زوج این موارد را در نظر داشته باشند و خودشان را آماده کنند، سپس تصمیم به ازدواج بگیرند. پس، به هر حال، تنها محدودیت کتاب مقدس که یک مسیحی باید آنرا مورد توجه و احترام قرار دهد، ازدواج با کسی است که عضوی از بدن مسیح باشد.

کتاب مقدس درباره ازدواج بین نژادی چه میگوید؟

آیا درست است که یک مسیحی با یک غیر مسیحی ازدواج کند؟



سوال: آیا درست است که یک مسیحی با یک غیر مسیحی ازدواج کند؟

جواب:
برای یک مسیحی، قرار ملاقات داشتن با یک بی ایمان حکیمانه نیست، و ازدواج کردن با او حق انتخابش نیست. دوم قرنتیان 6: 14 (از کینگ جیمز) به ما می گوید که زیر "یوغ نا موافق" با ایمانان نشوید. این تصوری از دو گاو است که یوغ مشترک دارند ولی با هم هماهنگ و موافق نیستند. بجای اینکه با هم همکاری کنند تا بار را بردارند، بر خلاف هم کار می کنند. در حالیکه این قسمت بطور خاص به ازدواج اشاره ای نمی کند، اما مفهوم و کاربردی برای آن دارد. در ادامه این قسمت از کلام می گوید که چه مناسبتی بین مسیح با بلیعال (شیطان) است؟ در ازدواج بین یک ایماندار و بی ایمان هماهنگی روحانی نمی تواند وجود داشته باشد. پولس رسول ادامه می دهد و به ایمانداران یادآوری می کند که آنها مسکن روح القدس هستند که مالک قلب و نجات آنهاست (2 قرنتیان 6: 15-17). به این دلیل، آنها باید خود را از دنیا جدا نگه دارند – در دنیا، اما نه از دنیا – و هیچ کجا مهمتر از رابطة نزدیک در ازدواج نیست.

کتاب مقدس همچنین می گوید، "فریفته مشوید معاشرات بد اخلاق حسنه را فاسد می سازد" (1 قرنتیان 15: 33). داشتن هر نوع رابطة عاشقانه با یک بی ایمان می تواند خیلی زود تبدیل به چیزی شود که مانع راه رفتن با مسیح گردد. ما خوانده شده ایم که به گمشدگان بشارت بدهیم، نه اینکه با آنها رابطة نزدیک و عاشقانه داشته باشیم. اشکالی ندارد که رابطة دوستی خوبی با بی ایمانان داشته باشیم، اما فقط تا همین حد. اگر با بی ایمانی قرار ملاقات عاشقانه داشته باشید، صادقانه چه چیز ارجحیت شما خواهد بود – رابطة عاشقانه یا بشارت برای نجات شخص؟ اگر شما با یک بی ایمان ازدواج کرده بودید، شما دو نفر چطور یک رابطة نزدیک روحانی را در ازدواجتان رشد می دادید؟ یک ازدواج موفق چطور می تواند روی عدم توافق در مورد اساسی ترین مطلب در دنیا یعنی عیسی مسیح بنا شده و باقی بماند ؟

آیا درست است که یک مسیحی با یک غیر مسیحی ازدواج کند؟

ساختن یک ازدواج بادوام – کلید آن چیست؟



سوال: ساختن یک ازدواج بادوام – کلید آن چیست؟

جواب:
پولس رسول می گوید که زن به شوهر خود تا وقتی که او زنده است "بسته" است (رومیان 7: 2). در اینجا اصل این است که باید زن یا شوهر یک کدام بمیرد تا این رشتة ازدواج از هم بگسلد. این فرمان خداوند است، اما در این دنیا و جامعة امروزی ما بیش از پنجاه و یک در صد مواقع رشتة ازدواج با طلاق پاره می شود. یعنی بیش از نیمی از زوجها که عهد می بندند " تا مرگ ما را از هم جدا سازد" این عهد را می شکنند.

یک زوج مزدوج چه کاری می توانند انجام دهند که مطمئن باشند ازدواجشان پایدار می ماند؟ اولین و مهمترین موضوع اطاعت از خدا و کلام اوست. این اصل باید قبل از ازدواج تاکید شود. خدا می گوید، "آیا دو نفر با هم راه می روند جز آنکه متفق شده باشند؟" (عاموس 3: 3). برای یک ایماندار تولد تازه یافته معنی این آیه این است که او نباید رابطة نزدیک با یک بی ایمان را شروع کند. "زیر یوغ ناموافق با بی ایمانان مشوید زیرا عدالترا با گناه چه رفاقت و نور را با ظلمت چه شراکت است؟" (2 قرنتیان 6: 14). اگر این اصل اجرا شود، مقدار زیادی از دردها و رنجهای بعد از ازدواج کاسته می شود.

اصل دیگری که دوام ازدواج را حفاظت می کند این است که شوهر باید خدا را اطاعت کرده و زن خود را دوست داشته، احترام و او را محافظت نماید همانطور که بدن خود را محبت می کند (افسسیان 5: 25-31). اصل متقابل برای زن این است که خداوند را اطاعت کند و شوهر خود را هم مثل خداوند اطاعت نماید (افسسیان 5: 22). ازدواج بین یک زن و مرد تصویری از رابطة مسیح با کلیساست. مسیح خودش را برای کلیسا داد و کلیسا را بعنوان "عروس" خود، محبت، احترام و محافظت می کند (مکاشفه 19: 7-9).

وقتی خدا حوا را برای ازدواج نزد آدم آورد، او از "گوشت و استخوان" آدم درست شده بود (پیدایش 2: 21) و آندو "یکتن" شدند (پیدایش 2: 23-24). معنی یکتن شدن خیلی بیش از اتحاد جسمانیست. معنی آن رسیدن به یک واحد فکری و جانی است. این رابطه خیلی فراتر از احساس و جاذبة جسمانیست و در حد "یکی شدن" روح است که تنها می تواند در مورد زن و شوهری اتفاق بیفتد که خود را به خدا و به یکدیگر تسلیم کرده اند. مرکز این رابطه "من و مال من" نیست، بلکه "ما و مال ما". این یکی از رموز ازدواج با دوام است. ساختن یک ازدواج که تا مرگ ادامه داشته باشد چیزیست که هر دو همسر باید آنرا بر هر چیز دیگر تقدم دهند. محکم و قوی کردن رابطة عمودی با خدا کمک بسیار زیادی به ضمانت تداوم رابطة افقی در ازدواج بین زن و شوهر می کند، ازدواجی که خدا را جلال می دهد.

ساختن یک ازدواج بادوام – کلید آن چیست؟

از نظر جنسی یک زوج مسیحی چه کارهایی را می توانند/نمی توانند انجام دهند؟



سوال: از نظر جنسی یک زوج مسیحی چه کارهایی را می توانند/نمی توانند انجام دهند؟

جواب:
کتاب مقدس می گوید که "نکاح بهر وجه محترم باشد و بسترش غیر نجس زیرا که فاسقان و زانیانرا خدا داوری خواهد فرمود" (عبرانیان 13: 4). کتاب مقدس هرگز نمی گوید که زن و شوهر اجازه دارند یا اجازه ندارند چه نوع رابطة جنسی داشته باشند. به شوهران و زنان یاد داده می شود که "از یکدیگر جدایی مگزینید مگر مدتی برضای طرفین" (1 قرنتیان 7: 5الف). این آیه به احتمال قوی اصلی را برای رابطة جنسی در ازدواج بر قرار می کند. هر چه که انجام شود، باید با توافق دوطرف باشد. هیچکدام نباید تشویق شوند در رابطة جنسی کاری بکنند که با انجام آن احساس ناراحتی کنند و یا فکر کنند آن کار اشتباه است. اگر زن و شوهری هر دو موافقت کنند که می خواهند روشی را تجربه کنند (مثلا رابطة جنسی از راه دهان، حالات بدنی مختلف، و یااسباب بازیهای جنسی)، آنوقت کتاب مقدس دلیلی نمی دهد که چرا نتوانند.

اما چند چیز هست که هیچوقت اجازة آن ها به یک زوج داده نشده. اینکه افراد دیگر وارد رابطة جنسی شوند (عوض کردن همسر بطور موقت، رابطة جنسی سه یا چهار نفره و غیره) زنا محسوب می شود (غلاطیان 5: 19، افسسیان 5: 3، کولسیان 3: 5، 1 تسالونیکیان 4: 3). زنا گناه است حتی اگر همسر اجازة آن را بدهد و یا آنرا تایید کند و یا در آن شرکت کند. پورنوگرافی "شهوت جسم و شهوت چشم" است (1 یوحنا 2: 16) و بنابراین از نظر خدا محکوم است. یک زن و شوهر هرگز نباید پورنوگرافی را به رابطة زناشوییشان راه بدهند. بغیر از اینها تا جایی که با رضایت هر دو باشد چیز دیگری نیست که کتاب مقدس بطور مخصوص آنرا در رابطة جنسی زن و شوهر قدغن کرده باشد.

از نظر جنسی یک زوج مسیحی چه کارهایی را می توانند/نمی توانند انجام دهند؟

آیا یک زن باید تسلیم شوهرش باشد و از او اطاعت کند؟



سوال: آیا یک زن باید تسلیم شوهرش باشد و از او اطاعت کند؟

جواب:
تسلیم و اطاعت در ازدواج امری بسیار مهم است. حتی قبل از اینکه گناه وارد جهان شود، اصل سر بودن وجود داشت (1 تیموتاووس 2: 13). آدم اول آفریده شد، و بعد حوا آفریده شد تا " معاون و همکار" آدم باشد (پیدایش 2 : 18-20). در آن وقت، چون گناه نبود، قدرتی هم بجز خدا نبود که انسان از او اطاعت کند. وقتی آدم و حوا از خدا بی اطاعتی کردند، گناه به جهان وارد شد، و بعد نیاز به اقتدار به میان آمد. بنابراین، خدا اقتداری را بنا گذاشت که لازم بود تا قانون سرزمین رعایت شود وحفاظتی که نیاز داریم تامین گردد. اول اینکه ما باید خود را به خدا بدهیم، که این تنها راهیست که واقعا می توانیم او را اطاعت کنیم (یعقوب 1: 21، 4 : 7). در 1 قرنتیان 11: 2-3، می بینیم که شوهر باید تسلیم مسیح باشد چنانکه مسیح تسلیم خداست. بعد آیه می گوید که زن باید این نمونه را دنبال کند و تسلیم شوهرش باشد.

تسلیم و اطاعت عکس العمل طبیعی نسبت به رهبری محبت آمیز است. وقتی شوهری زنش را دوست دارد چنانکه مسیح کلیسا را (افسسیان 5 : 25-33)، آنوقت تسلیم و اطاعت عکس العمل طبیعی یک زن نسبت به شوهرش می شود. لغت یونانی که به تسلیم و اطاعت ترجمه شده است هوپوتاسو است که فعل استمراری می باشد. یعنی تسلیم و اطاعت نسبت به خدا، دولت، و یا شوهر عملی نیست که یکبار انجام شود. این یک روحیة دائمی است که کم کم شخصیت و رفتار شخص را می سازد. تسلیم و اطاعتی که در افسسیان 5 از آن صحبت می کند، تسلیم و اطاعت یکطرفة یک شخص ایماندار نسبت به یک شخص خودخواه و حاکم نیست. تسلیم و اطاعت کتاب مقدسی مربوط به دو ایماندار پر از روح است که ارجهیت آنها خدا و یکدیگر است. تسلیم و اطاعت جاده ای دوطرفه است. تسلیم و اطاعت افتخار و تکامل است. وقتی زنی آنطور که کلیسا بوسیلة مسیح محبت شده است محبت می شود، دیگر تسلیم و اطاعت برایش سخت نیست. افسسیان 5: 24 می گوید، "لیکن همچنانکه کلیسا مطیع مسیح است همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند." این آیه می گوید که زن در هر امر درست و قانونی تسلیم و مطیع شوهرش باشد. بنابراین، به اسم تسلیم و اطاعت، زن نباید مجبور به بی اطاعتی از قوانین خدا شود.

متی هِنری نوشت: "زن از پهلوی آدم بوجود آمد. او از سرش بوجود نیامد تا به مرد حکومت کند، و نه از پایش که لگد مال او شود، بلکه از پهلوی او تا با او برابر باشد، زیر بازوهای او حفاظت شود، و نزدیک به قلبش محبت شود." ایمانداران باید بخاطر مسیح تسلیم یکدیگر باشند و از همدیگر اطاعت کنند (افسسیان 5: 21). مفهوم آنچه در افسسیان 5: 19-33 است نتیجة پر بودن از روح خداست. ایماندارانی که از روح خدا پر هستند باید روح پرستش (5: 19)، روح شکرگزاری (5: 20)، و روح تسلیم و اطاعت (5: 21) داشته باشند. بعد پولس رسول خط فکریش را در مورد زندگی پر از روح ادامه داده، آنرا در آیات 22-23 به زن و شوهر ها ربط می دهد. یک زن باید تسلیم و مطیع شوهرش باشد نه برای اینکه زنان پایینتر و زیر دست هستند، بلکه چون خدا رابطة ازدواج را اینطور قرار داده است تا برقرار بماند. تسلیم و اطاعت این نیست که زن پادریِ شوهرش باشد و لگد مال شود. در عوض، با کمک روح القدس، یک زن تسلیم و مطیع شوهرش است و شوهر فداکارانه زنش را دوست می دارد.

آیا یک زن باید تسلیم شوهرش باشد و از او اطاعت کند؟

من طلاق گرفته ام. آیا بر طبق کتاب مقدس می توانم دوباره ازدواج کنم؟



سوال: من طلاق گرفته ام. آیا بر طبق کتاب مقدس می توانم دوباره ازدواج کنم؟

جواب:
ما اغلب چنین سوالاتی را دریافت می کنیم که مثلا "من به چنین و چنان دلیلی طلاق گرفته ام. آیا می توانم دوباره ازدواج کنم؟" " من دوبار طلاق گرفته ام- اولی بخاطر زنای همسرم و دومی بخاطر عدم تفاهم. هم اکنون با مردی ملاقات می کنم که سه بار طلاق گرفته – اولی بخاطر عدم تفاهم، دومی بخاطر زنا از طرف خودش و سومی بخاطر زنای همسرش. آیا ما می توانیم با هم ازدواج کنیم؟" جواب به سوالاتی مثل اینها بسیار سخت است، چون کتاب مقدس دربارة موقعیتهای مختلف بعد از طلاق با جزئیات حرفی نزده است.

آنچه ما قطعا می دانیم این است که نقشة خدا برای یک زوج مزدوج این است که تا وقتیکه همسرشان زنده است با او در ازدواج بمانند (پیدایش 2: 24، متی 19: 6). تنها دلیل موجهی که در کتاب مقدس برای طلاق آمده است زنا می باشد (متی 19: 9)، و حتی در اینباره در میان مسیحیان اختلاف عقیده است. احتمال دیگر ترک کردن همسر است – یعنی وقتیکه یک همسر بی ایمان همسر ایماندارش را ترک می کند (1 قرنتیان 7: 12-15). این قسمت از کلام هم با وجودیکه در بارة ازدواج مجدد حرفی نمی زند، اما درباره متعهد بودن برای باقی ماندن در ازدواج صحبت می کند. همچنین بنظر می آید که سوء استفاده های جسمی، جنسی و روانی هم برای طلاق و ازدواج مجدد دلیل کافی باشد. اما بهر حال در تعالیم کتاب مقدس این بطور واضح نیامده است.

ما دو چیز را قطعا می دانیم. خدا از طلاق متنفر است (ملاکی 2: 16)، و خدا رحیم و بخشنده است. هر طلاقی در نتیجة گناه است، گناه یک یا هر دو همسر. آیا خدا گناه طلاق را می بخشد؟ قطعا! طلاق گناه نابخشودنی تر از بقیة گناهان نیست. بخشش همة گناهان از طریق ایمان به عیسی مسیح در دسترس و امکان پذیر است (متی 26: 28، افسسیان 1: 7). اگر خدا گناه طلاق را می بخشد، آیا معنی آن این است که شما برای ازدواج مجدد آزادید؟ الزاما نه. گاهی خدا افراد را برای مجرد ماندن می خواند (1 قرنتیان 7: 7-8). به مجرد ماندن نباید بعنوان یک لعنت یا تنبیه نگاه کرد، بلکه بعنوان موقعیتی برای خدمت به خدا و با تمام قلب (1 قرنتیان 7: 32-36). کلام خدا به ما می گوید که ازدواج کردن بهتر از سوختن در آتش هوس است (1 قرنتیان 7: 9). شاید گاهی این در مورد ازدواج مجدد بعد از طلاق هم صدق کند.

پس، آیا شما می توانید و یا باید دوباره ازدواج کنید یا نه؟ ما نمی توانیم به این سوال جواب بدهیم. در نهایت، این چیزیست بین شما، همسر احتمالی شما، و از همه مهمتر خدا. تنها نصیحتی که می توانیم به شما بدهیم این است که دعا کنید تا خدا در اینباره به شما حکمت بدهد (یعقوب 1 : 5). با فکری باز دعا کنید و صادقانه از خدا بخواهید تا آنچه می خواهد را در قلب شما بگذارد (مزمور 37: 4). ارادة خدا را بطلبید (امثال سلیمان 3: 5-6) و هدایت او را دنبال کنید.

من طلاق گرفته ام. آیا بر طبق کتاب مقدس می توانم دوباره ازدواج کنم؟

کتاب مقدس درباره طلاق و ازدواج مجدد چه می گوید؟



سوال: کتاب مقدس درباره طلاق و ازدواج مجدد چه می گوید؟

جواب:
علیرغم دیدگاه شما نسبت به طلاق، همیشه باید حقیقتی را که کتابمقدس در کتاب ملاکی 16:2 بیان داشته است بیاد داشت: "زیرا یهوه خدای اسرائیل میگوید که از طلاق نفرت دارم." مطابق تعلیم کتابمقدس، نقشۀ خدا برای ازدواج این است که ازدواج یک تعهد دائمالعمر باشد. "بنابراین بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد." (متی 6:19) خدا کاملاً واقف است که چون ازدواج شامل دو انسان ضعیف و گناهکار میباشد، همیشه احتمال طلاق وجود دارد. در عهد عتیق خدا قوانینی برپا نمود تا حقوق شخص مطلقه (بطور اخص، زنان) حفظ شود (تثنیه 1:24-4). عیسی مسیح در انجیل متی 8:19 مشخص میکند که به دلیل سخت دلی قوم بود که خدا اجازۀ طلاق را داد (هرچند که بر خلاف آرزوی قلبی وی بود).

بحث کتاب مقدسی طلاق و ازدواج مجدد، در اصل، پیرامون سخنان عیسی در متی 5: 32 و 19: 9 شکل میگیرد. عبارت "به غير علت زنا،" تنها مورد در کتاب مقدس است که احتمالاً اجازۀ طلاق و ازدواج دوباره را فراهم میکند. بسیاری از مفسرین، این استثناء ("به غیر" یعنی زنا) را مربوط به دورۀ "نامزدی" میدانند. در سنت یهود، زن و مردی که هنوز "نامزد" بودند، به عنوان یک زوج ازدواج کرده به حساب میآمدند. بر این اساس، غیر اخلاقی بودن (ناپاکی) در این دوره "نامزدی" تنها دلیل معتبر برای طلاق محسوب میشود.

باید در نظر داشت که کلمهای که، از زبان یونانی، "زنا " ترجمه شده، کلمهای است که میتوان آن را در مورد هر نوع گناه جنسی به کار برد. این کلمه میتواند به معنی رابطه نامشروع، فاحشگی، بی عفتی و غیره باشد. ممکن است منظور عیسی این باشد که زمانی طلاق جایز است که گناه جنسی رُخ داده باشد. روابط جنسی تابعی از پیوند زناشویی هستند "و آن دو يك تن خواهند بود" (پیدایش 2: 24؛ متی 19: 5؛ افسسیان 5: 31). بنابراین شکستن این پیمان با برقراری روابط جنسی نا مشروع (خارج از ازدواج)، میتواند دلیل موجهی برای طلاق باشد. دراین صورت، با توجه به این متن، میتوان ایدۀ ازدواج مجدد را در کلام عیسی یافت. عبارت "زن خود را بغير علت زنا طلاق دهد و ديگري را نكاح كند" ( متی 19: 9) نشان میدهد که در مورد استثناء، طلاق و ازدواج دوباره جایز میباشد. اما باید توجه داشته باشیم که فقط شریک بی گناه، حق ازدواج دوباره دارد. اگرچه در متن ذکر نشده، ولی اجازه ازدواج بعد از طلاق، رحمت خداوند در مورد کسی است که بر علیه او گناهی صورت گرفته، نه کسی که مرتکب گناه جنسی شده است. شاید تحت شرایط خاصی، به طرف گناهکار اجازۀ ازدواج مجدد داده شود، اما این متن چنین اجازهای برای شخص خاطی قائل نیست.

برخی، اول قرنتیان 7: 15 را استثناء دیگری جهت ازدواج دوباره میدانند، و آن، زمانی است که یک غیر ایماندار همسر ایماندارش را طلاق میدهد. اگرچه متن مورد نظر اشارهای به ازدواج دوباره ندارد، ولی اعلام مینماید که یک ایماندار، به زندگی با همسر غیرایماندارش که قصد ترک او را دارد، مقید نیست. بعضیها ادعا میکنند که خشونت و آزار (همسر یا بچه) دلیل موجهی برای طلاق است (حتی با وجودیکه در کتاب مقدس ذکر نشده است). درست است که این مورد، علت خوب و موجهی به نظر میرسد ولی عاقلانه نیست که آنرا کلام مقدسی جلوه کنیم.

گاهی اوقات کثرت بحث پیرامون شروط و استثنائات طلاق باعث میشود که حقیقتی مهم نادیده گرفته شود؛ و آن اینکه زناکاری ـ به هر شکلی که باشد ـ میتواند فقط مجوزطلاق باشد، نه لزوم آن. حتی در صورت وقوع زنا، یک زوج میتوانند به واسطۀ فیض مسیح بخشش را بیاموزند و زندگیشان را باز سازی کنند. خداوند ما را بیش از اینها بخشیده است. مطمئناً ما نیز قادر خواهیم بود با پیروی از الگوی او، حتی گناه زنا را نیز ببخشیم (افسسیان 4: 32). با این حال، این امکان وجود دارد که طرف خاطی بدون جبران اعمالش، به گناه جنسی خود ادامه دهد. در چنین حالتی میتوان متی 19: 9 را بکار گرفت. خیلیها بعد از طلاق سریعاً به ازدواج دوباره، فکر میکنند. در حالیکه شاید خواست خدا برای آنها مجرد ماندن باشد. برخی را خداوند مقرر کرده است مجرد بمانند تا به تمام و کمال (و بدون هیچ وقفهای) در خدمت او مشغول باشند (اول قرنتیان 7 : 32- 35). ازدواج دوباره انتخابی از میان چندین پیشامد است، اما تنها انتخاب ممکن نیست.

باعث تاسف است که درصد طلاق در میان مسیحیانی که اقرار به ایمان دارند به اندازۀ طلاق در دنیای بیایمان است. کتاب مقدس کاملا آشکارنموده که خداوند از طلاق نفرت دارد (ملاکی 2: 16)، و آشتی و بخشش باید نشانههای زندگی ایمانداران باشند (لوقا 11: 4؛ افسسیان 4: 32). با این وجود، خداوند میداند که طلاق، حتی در میان فرزندانش رُخ خواهد داد. ایمانداری که طلاق گرفته و یا ازدواج مجدد داشته است، نباید احساس کند که محبت خداوند نسبت به او کاهش یافته است، حتی اگر طلاق و ازدواج او تحت پوشش استثناهای متی 19: 9 نباشد. خداوند حتی از نافرمانیهای گناه آلود مسیحیان استفاده میکند تا نیکویی عظیمش را به کمال رساند.

کتاب مقدس درباره طلاق و ازدواج مجدد چه می گوید؟